📚مشخصات بارز خواندن استاد این کلاس(آقای مجیدطاهری)، از نظر هنرجویان:

1.محراب مهدوی: تند نمی‌خوانید و همیشه آمادۀ خواندن هستید.

2.حسین معصومی:بجا و به موقع و روی ضرب می‌خوانید.

3.جان‌نثار:سریع نمی‌خوانید و کلامتان را هم واضح بیان می‌کنید.

4.محمدحسین نادری:با شور و حال می‌خوانید و مستمع را به وجد می‌آورید.

5.محمدمهدی حسنی:شمرده شمرده می‌خوانید و هرجایی که حس کردید باید بلند بخوانید بلند می‌خوانید و هرجایی که حس کردید باید تحریر بزنید تحریر می‌زنید.

6.محمدمهدی رستمی:کشیده کشیده می‌خوانید.

7.محمدعلی احمدی:سعی می‌کنید شعر و صدایتان مناسبِ حال و جَوّ مجلس باشد.

8.طباطبایی:صدای خود را جلوی دهان می‌اندازید و از حنجره نمی‌خوانید. روی دستگاه می‌خوانید.

---------------------------------

درس و منظور استاد از این نظرخواهی:

❌پس دوستان باید تصمیم بگیرید ان شاء الله شما هم مانند استاد باشید و مردم شما را نمونه‌ای از استادتان و از ایشان بهتر مشاهده نمایند.🌺

+ نوشته شده در  جمعه ۱۴۰۲/۱۲/۱۸ساعت 21:15  توسط مجیدطاهری  | 

سر خورده زسنگ اشتباهم بپذیر
بی عذرم و خسته از گناهم بپذیر
من اذن دخول رمضان میخواهم
در شهـــر کرامتـــت مـــرا هم بپذیر

شاعر: م.ه. اف

این شعر زیبا در دو صورت در قافیه مورد اشکال است:


1. حرف رَوی (ه) باید جزء حروف اصلی کلمه باشد.
در «اشتباه و گناه» هست ولی در «مراهم» نیست.


2. اگر (ه) را الحاقی بگیریم که کلاً شعر قافیه ندارد.

+ نوشته شده در  جمعه ۱۴۰۲/۱۲/۱۸ساعت 12:53  توسط مجیدطاهری  | 

#ماه_صیام
#ماه_رمضان
#عطش
#امیرالمؤمنین_علیه_السلام
#امام_حسین_علیه_السلام

حذر کنید ز شیطان که ماه، ماه خداست

مه مبارک تسبیح و ماه ذکر و دعاست

مه مقدس مهمان نوازی و اِطعام

مه خجستۀ شب زنده داری است و صفاست

مه قرائت قرآن، مه قِرابت دوست

مه کرامت معبود، ماه لطف و عطاست

برای بنده در این ماه نزد حضرتِ حق

نکوترین عمل از قول مصطفی تقواست

مه مبارک عفوست و رحمت و برکت

ندا دهند ملائک گناهکار کجاست؟

دمد تجلی حق در تمام مُلک وجود

تو گویی آنکه ز هر سو جمال حق پیداست

بگیر دامن لطف خدای در این ماه

که روز روز خدا و شبش شب احیاست

سلام باد بر آن روزه‌دار پاکدلی

که از عطش دهنش خشک و دیده‌اش دریاست

سلام باد بر این ماه میهمانی حق

که میزبان احدِ ذولجلال بی همتاست

مباش لحظه‌ای از لطف کبریا غافل

که ماه مغفرت و ماه عفوِ جرم و خطاست

سفر به کوفه کن و سیر کن به نخلستان

که نخل‌ها همه خرم ز گریۀ مولاست

علی کنار درختان به ذکر یامولا

چنانکه یا علی از نخل‌ها همه برپاست

صلای عفو خدا در نوای مرغ سحر

سروش رحمت حق در نسیم بادصباست

عجب نه با دل اگر معجز مسیح کند

ز بس نسیم سحر روحبخش و روح فزاست

بخوان دعای ابوحمزه و بیفشان اشک

که دُرّ اشک تو را مشتری خداست خداست

خوشا بحال کسانی که نقل محفلشان

دعای جوشن و ذکر سحر نماز قضاست

خوشا به حال دل صائم خدا ترسی

که در گرسنگی خود به یاد روز جزاست

سلام باد بر آن روزه دار تشنه لبی

که گریه اش به لب خشک سیدالشهداست

سلام باد بر آن صائمی که وقت غروب

به یاد شام غریبانِ روز عاشوراست

چگونه می کند افطار شیعه ای که مدام

عیان به چشم دلش صحنه های کرب و بلاست

چگونه جام بگیرم به دست خود گویی

ز اهل بیت به گوشم صدای واعطشاست

چو در غروب کند طفل کوچکم افطار

دلم به یاد یتیم سه سالۀ زهراست

کنار سفرۀ ما ظرف کوچک خرما

کنار سفرۀ آن خونجگر سر باباست

عزیز من به کنارم نشسته و افسوس

عزیز یوسف زهرا به دامن صحراست

روا بود که فشانم هماره خونِ جگر

به کودکی که بر او اشک دیده آب و غذاست

به یاد تشنگی آل فاطمه میثم!

اگر که خون شودت اشک در دو دیده رواست


✍️حاج غلامرضا سازگار، نخل میثم(ج3)، صص556-557

+ نوشته شده در  جمعه ۱۴۰۲/۱۲/۱۸ساعت 1:25  توسط مجیدطاهری  | 

شهید اول(734-786ق) در رسالۀ الباقیات الصالحات، می‌کوشد نشان دهد که تسبیحات اربعه مشتمل بر پنج اصل اعتقادی است. وی در آغاز این رساله می گوید: « این کلمات چهارگانه، مشتمل بر اصول پنج گانۀ ایمان است، یعنی توحید، عدل، نبوت، امامت و معاد» (الشهید الاول، الباقیات الصالحات، 236)

+ نوشته شده در  دوشنبه ۱۴۰۲/۱۲/۱۴ساعت 6:18  توسط مجیدطاهری  | 

در اتاقی ساده که یک طرفش کتابخانه‌ای دیواری و قدیمی قرار گرفته دور میزی شبیه میز کنفرانس نشسته‌اند. نگاه‌شان به استادشان است که مقابل میز ایستاده و برایشان حرف می‌زند. کلاس فقط جوانانه نیست و چند مرد میانسال هم بین شاگردان هستند و با شش دانگ حواس گوش می‌کنند. بالای سرشان پرچمی سبز به سقف زده شده که یادت می‌اندازد اینجا کلاسی مذهبی است؛ کلاس آموزش مداحی.

کلاس مداحی هم شبیه کلاس‌های دیگر است و هم نیست. شبیه است چون مثل بقیه کلاس‌ها استاد درس می‌دهد و شاگردان یا به قول او هنرجوها می‌شنوند، سؤال می‌پرسند یا استاد از آن ها درس می‌پرسد. شبیه نیست چون شرایطش و آنچه در کلاس می‌گذرد متفاوت است. تفاوت‌هایی که قرار است در این گزارش بخوانید.

از صداسازی تا انتخاب شعر خوب

مجید طاهری از مداحان قدیمی تهران استاد این کلاس مداحی است و به شاگردانش ادبیات و شناخت ادبی درس می‌دهد و اصول و فنون مداحی. روی تخته وایت برد کوچک کلاس مراحل شروع نوحه خوانی نوشته شده است؛ دو بیت صلوات، خواندن یک شعر بلند، سرود که فقط مخصوص عید غدیر است و بعد شور.

طرف دیگر تخته هم چیزهایی نوشته شده که مداحان تازه کار باید حواسشان به آنها باشد. چیزهایی مثل خواندن قرآن قبل از شروع مجلس، تمرین صداسازی، خوردنی‌ها و نخوردنی‌های قبل از مجلس که باعث رفلاکس معده نشود، نداشتن اضطراب و استرس، اصلاح صداهای بد و استفاده از میان‌دار در مجلس.

استاد دانه دانه موارد را توضیح می‌دهد و گاهی خاطره‌ای از مجلسی تعریف می‌کند و گاهی هم فراتر از مواردی که روی تخته نوشته می‌رود. مثلاً برایشان توضیح می‌دهد رابطه‌شان با سخنران مجلس چطور باید باشد. اگر سخنران انتهای حرف‌هایش روضه‌ای غیرمرتبط با شب مجلس بخواند مداح چطور باید آن را به مداحی‌اش ربط بدهد.

جلسه‌های این چند هفته کاملاً مرتبط با شب و روزهای محرم است و فعلاً خبری از مراحل و شرایط مولودی‌خوانی و مراسم جشن نیست.

نکته‌ای می‌گوید که این روزها خیلی‌ها بابت آن از بعضی از مداحان ایراد می‌گیرند و تأکید می‌کند که شعر خوب بخوانند و شعرهای سطح پایین و کوچه بازاری انتخاب نکنند یا واژه‌های خوب شعر را مثل زبان عامیانه نشکنند.

میان همه این حرف‌ها شاگردان حواس‌شان به استاد است و سؤال هم می‌پرسند. یکی از جوان‌ترها می‌پرسد اگر درست وسط خواندن دچار اضطراب شوند چه کاری باید انجام دهند؟ استاد خیال‌شان را راحت می‌کند که اضطراب چند دقیقه‌ای بیشتر طول نمی‌کشد و بهتر است مجلس را به میان‌دار بسپارند و از مردم بخواهند گوشواره نوحه را تکرار کنند تا این چند دقیقه بگذرد.

خواننده سنتی بودم

وقت درس پس دادن است. باید بلند شوند و به سبک و سیاق مداح‌ها نوحه‌ای که یاد گرفته‌اند بخوانند تا استاد بشنود و ببیند چند مردِ حلاجند. قبلش یادآوری می‌کند زبان بدن یادشان نرود و از دست و سرشان استفاده کنند تا نوحه بیشتر به دل مردم بنشیند.

یکی از جوان‌ها بلند می‌شود و شعری می‌خواند در دستگاه شور که وزن عروضی‌اش مفعول فاعلاتُ مفاعیل فاعلن است. می‌خواند: «ای سایه‌ات فتاده به روی سرم حسین... معنای واقعی اصول الکرم حسین»

سرش را تکان می‌دهد و دست‌هایش را همان‌طور که استاد گفته تکان می‌دهد. گاهی هم چشم‌ها را می‌بندد و آخر هم با اشاره استاد همه از جا بلند می‌شوند، دست‌هایشان را بالا می‌برند و در هوا تکان می‌دهند و بیت آخر نوحه را همه با هم می‌خوانند:«لبیک یا حسین، لک‌لبیک یا حسین». درست مثل هیأت‌ها.

نوبت آن یکی می‌رسد. او هم همین‌طور می‌خواند اما با یک تفاوت؛ وسط‌های نوحه از شعر بیرون می‌آید و چند لحظه‌ای ذکر مصیبت می‌گوید و دوباره برمی‌گردد به شعر و بعد دوباره بلند کردن دست و ایستادن و خواندن بیت آخر تکرار می‌شود.

وقتی هرکدام نوحه می‌خوانند بقیه بغض می‌کنند و اشک به چشم‌شان می‌آید. چشم‌هایشان را می‌پوشانند و گاهی هم وسط‌های نوحه شروع می‌کنند به زمزمه و مداح تازه‌کار را همراهی می‌کنند. نوبت یکی دیگر از شاگردان است که از روی کتابچه نوحه‌ای می‌خواند و بقیه با آن سینه می‌زنند.

این بخش آخر و دوست داشتنی کلاس است که هم برایش اضطراب دارند و هم دوست دارند خودشان و توانایی و صدایشان را به استاد و بقیه نشان دهند. آنهایی که خوب بودند هم یک احسنت از استاد می‌گیرند و بعد کفش‌هایشان را می‌پوشند و می‌روند بیرون.

متین زاده‌احمد یکی از جوان‌های کلاس است که نوحه‌اش را خوانده و می‌خواهد برود و به هیأت برسد. سه سال است به کلاس می‌آید آن هم از شهرری و باقرشهر تا میدان امام‌حسین. از بچگی به مداحی علاقه داشته:«دایی‌ام مداح است برای همین از بچگی علاقه داشتم و برای خودم و در هیأت‌های محل می‌خواندم.» الان هم به هیأت‌ها می‌رود و می‌خواند. مداح‌ها باید در این کلاس‌ها شعرهایی که استاد می‌گوید حفظ کنند تا شعر کم نیاورند. متین در هیأت از همین شعرها می‌خواند. البته اصولی هم که یاد می‌گیرد کمکش می‌کنند: «علم مداحی را یاد می‌گیریم و با آن پیش می‌رویم. هرجا هم گیر کردیم از اصولی که یاد گرفته‌ایم استفاده می‌کنیم.»

به گفته خودش تقلید نمی‌کند و می‌خواهد سبک خودش را داشته باشد و همان‌طور که استادش می‌گوید و توصیه می‌کند پیش برود. به قول خودش این بهترین راه است تا مداح خوبی شود.

امیرحسین بابایی شرایطش با متین کمی فرق دارد. قبل از مداحی چهار، پنج سال موسیقی سنتی کار کرده و می‌خوانده اما بعد آمده سراغ مداحی:«می‌دیدم مداحی را بیشتر دوست دارم. چیزهایی که بعدها در موسیقی باید دنبال می‌کردم با من سازگاری نداشت. مثل کنسرت دادن. دوست هم نداشتم خواننده پاپ شوم.»

البته او قبلاً و در هیأت‌های شهرش همدان می‌خوانده و الان هم هر شب به هیأت محل‌شان یا هیأت‌های دیگر دعوت می‌شود و مداحی می‌کند. با اینکه موسیقی را کنار گذاشته اما الان اصولی که در آن یاد گرفته کمکش می‌کند:«توانستم شعرهای مذهبی را با دستگاه‌هایی که آن موقع یاد گرفتم اجرا کنم. شعرهای مذهبی از لحاظ ادبی کامل هستند و این را خیلی دوست دارم. دوست دارم برای خودم سبک بسازم.»

حالا دیگر موسیقی را دنبال نمی‌کند و همه حواسش به مداحی است. دو دوست دیگر هم دارد که مثل خودش از موسیقی به مداحی کشیده شده‌اند. در کلاس اضطراب و استرسش را مدیریت کرده و دلش می‌خواهد بعد از دو، سه سال کلاس آمدن، حرفه‌ای مداحی کند. همین شب‌ها هم قرار است برود استودیو و یک کار مذهبی اجرا کند و بفرستند به صدا‌وسیما.

باید تست صدا بدهی

کلاس‌های مداحی کم و بیش شبیه هم هستند. به قول مجید طاهری مداح‌ها باید دستگاه‌های آوازی مختلف مثل شور، همایون و افشاری و ردیف‌ها را ریشه‌ای و از اول یاد بگیرند و از آن ها سر در‌بیاورند. استاد مداحی بهشان کنار ادبیات و شناخت ادبی اصول و فنونی مثل صداسازی هم یاد بدهد. البته اگر کلاس با اصول پیش برود و فقط برای چند ساعت خواندن نباشد. خواندن و مداحی جوان‌ها به گفته او یک آفت هم دارد؛ استاد ندیدن. می‌گوید:«استاد نه به این معنا که کسی بالای سرشان بزرگی و امر و نهی کند. برای اینکه آنها را زودتر به هدف‌شان برساند و کمک کند از زواید و حاشیه‌ها دور باشند. باید شعر و اصول ادبیات فارسی را یاد بگیرند و سرمایه و اندوخته داشته باشند. عدم مطالعه و تخصصی انجام ندادن کار هم آفت‌های دیگر است.»

خیلی از مداح‌های جوان دوست دارند تقلید کنند و به نظر بعضی‌ها این خوب نیست اما طاهری می‌گوید تا راه بیفتند بد هم نیست تقلید کنند اما نه کورکورانه و نه اینکه هر راهی آن مداح رفت بروند:«استاد باید یادشان بدهد شبیه هنرپیشه سینما نشوند. نباید از شریعت و مذهب دور بمانند و فقط آواز برایشان بماند. درباره چیزهایی مثل پاکت‌های زیادی که ممکن است بخواهند بگیرند هم با آنها حرف می‌زنم.»

با تلخیص و برگرفته از سایت روزنامه ایران، تاریخ انتشار 26 شهریور 97، کد مطلب: 482263، www.iran-newspaper.com

+ نوشته شده در  جمعه ۱۴۰۲/۱۲/۱۱ساعت 16:53  توسط مجیدطاهری  | 

ولادت امام زمان عج

به زیبایی ندیدم صبح نرگس بو چنین اعلا

که این گل کوچه کوچه می برد جانهای عاشق را

نه تنها خود، گلستان را به همراه آورَد اینجا

همه ذرات عالم مقدمش را گفته اند اهلا

به آغوش آورَد یک ناز گل، خوشبو ، پری چهری

عسل لب یاس رو تهمین عرب مصباح حق سیما

عروس آورده بر کوثر به صد لبخند طاووسی

که از پرهای رنگارنگ دل بُرد از دلش زهرا

ملک هفت آسمان آماده کرده جوش مهمانی

حسادت می برد لاهوت بر ناسوتِ روح افزا

چنین عیدی ازل تا صبح محشر نیست در یادش

قدم بگذارد آقایی چه آقا صدر آقاها

مجیدطاهری

نیمه شعبان 1402

6 اسفند

+ نوشته شده در  پنجشنبه ۱۴۰۲/۱۲/۱۰ساعت 22:7  توسط مجیدطاهری  | 

صلوات و مناجات شعبانیه با صدای مجیدطاهری

صلوات شعبانیه

مناجات شعبانیه

+ نوشته شده در  چهارشنبه ۱۴۰۲/۱۲/۰۲ساعت 8:45  توسط مجیدطاهری  | 

تعیین روز اول بهمن در تقویم رسمی کشور به عنوان روز خاقانی شروانی را ارج می نهیم. این اتفاق مهم، دیروز (اول اسفند1402)توسط سامانه رسمی شورای عالی انقلاب فرهنگی اطلاع رسانی شد.
👇👇👇
قرن ششم هجری، بیشترین مدیحۀ پیامبراکرم(ص) را در قالب قصیده از خاقانی روایت می‌نماید.«بطورکلی استادیِ خاقانی قابل انکار نیست و او از بزرگترین قصیده‌سرایان قرن ششم و از استادان بزرگ سخن فارسی به شمار می‌رود، اما به علت دشواری اشعارش چنانکه شایستۀ مقام اوست نزد همه معروف و مشهور نشده است. هیچ شاعری مانند خاقانی این‌همه افکار و احساسات مختلف را به زبان شعر بیان نکرده است. خاقانی گویی هرچه می‌اندیشیده و در هر حالی بوده هرچه احساس کرده و در زمانه دیده و شنیده به شعر درآورده و بر صفحۀ روزگار برجای گذارده است.»(سجادی1393: پنجاه‌وهفت) «هم‌چنانکه مشرب عذب توحید داشته نقش مذهب حق اهل‌بیت(ع) بر لوح اعتقاد می‌نگاشته، اما چون در روزگار حکیم خاقانی حکم اسم‌الباطن در جمیع مواطن جاری بوده و بلیۀ تقیه در طایفۀ علیۀ شیعۀ مرتضویه ساری، لاجرم بعضی از عقاید خود را در قطعۀ مشهور به طریق کنایه ادا نموده و طریق تعمیه و الغاز در آن پیموده»(سجادی1393: بیست‌وهفت)
منبع: دیوان خاقانی شروانی، با مقدمه سیدضیاء الدین سجادی.

+ نوشته شده در  چهارشنبه ۱۴۰۲/۱۲/۰۲ساعت 8:33  توسط مجیدطاهری  | 

شاعر:فاضل نظری
موضوع:امام علی (علیه‌السلام)
گونه:مدح و منقبت
قالب شعر:غزل
وزن:مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن


————————-
به تعداد نُفوس خلق اگر سوی خدا راه است
همان‌قدر انتخاب راه دشوار است و دلخواه است

قلندرها و درویشان و حق‌گویان و عیّاران!
من از راهی خبر دارم که ذکرش قل‌هوالله است

ندارم آرزویی جز مقام عشق ورزیدن
که از دل آخرین حبّی که بیرون می‌شود، جاه است...

سکوتی سایه افکنده‌ست همچون ابر بر صحرا
شب آرام است و نخلستان پر از تنهایی ماه است

کسی با چاه راز رنج خود را باز می‌گوید
چه تسبیحی‌ست این؟! آه است، این آه است، این آه است

نمی‌خوانم خدایش گرچه از اوصاف او پیداست
که هم بر عیب ستّار است، هم بر غیب آگاه است

به سویش بس‌که مردم چون گدا دست طلب دارند
جوانمردان بسیاری گمان دارند او شاه است

به «سلطان جهان»، «شاه عرب» گفتند و عیبی نیست
به هر تقدیر دست لفظ، از توصیف کوتاه است

+ نوشته شده در  دوشنبه ۱۴۰۲/۱۱/۱۶ساعت 8:24  توسط مجیدطاهری  | 

همیشه سفره‌اش وا بود با ما مهربانی کرد
هزاران بار آزردیمش اما مهربانی کرد

دلش اندازۀ ریگ بیابان بی‌وفایی دید
ولی اندازۀ آغوش دریا مهربانی کرد

نگاهش شرح نابی بود از «الجار ثمّ الدار»
اگر با این و آن مانند زهرا مهربانی کرد

چه خواهد کرد با مهمان کوی خویش آن مردی
که با دشنام‌گوی خویش حتی مهربانی کرد

چرا دنیا به کامش ریخت زهر غصّه و غم را؟
چرا با مهربانی‌های او نامهربانی کرد؟

«الا ای تیرهایی که پی تشییع می‌آیید
نبوده یارِ او جز غم به یارانش بفرمایید»


دل او می‌گرفت از آن همه زخم‌زبان هرگاه
نظر می‌کرد بر انگشترش: اَلعِزَةُ لِله

کسی که در پناه شانۀ او کوهسار و دشت
کسی که ریزه‌خوار سفرۀ او آفتاب و ماه

مگر تاریخ غربت‌زا! چه رخ داده‌ست در ساباط
که سجاده کشیده زیر پای خستۀ او آه

قیامش مستتر گشته‌ست در غم‌نامۀ صلحش
و صلحش می‌شناساند به مردم راه را از چاه

خجالت می‌کشد حتی زره زیر عبای او
از آن یاران ناهمراه، آن یاران ناهمراه

«الا ای تیرهایی که پی تشییع می‌آیید
نبوده یارِ او جز غم به یارانش بفرمایید»...


مدینه کوفه شد، کوفه دوباره از صدا افتاد
و اما بعد... یاد خطبه‌های مرتضی افتاد

و اما بعد... «این مردم خدایا خسته‌اند از من»
و پژواک صدایی مهربان در گوش‌ها افتاد

مدینه کوفه شد کوفی‌تر از آنی که بنویسم
خدایا این چه آتش بود در دامان ما افتاد

به‌پیش غیرت چشم برادرهای بی‌تابش
تنی - انگار که پیراهن یوسف - رها افتاد

و امّا بعد... تابوت از هجوم تیرها گل داد
و باران شد، تو گویی اشک از چشم خدا افتاد

«الا ای تیرهایی که پی تشییع می‌آیید
نبوده یارِ او جز غم به یارانش بفرمایید»

+ نوشته شده در  شنبه ۱۴۰۲/۱۱/۱۴ساعت 12:17  توسط مجیدطاهری  |